عشق مامان و بابا آرشیدام

خاطره زایمانم به نام اوی که هر چه داریم از اوست شب ۲۰ اردیبهشت ماه بعد از خوردن شام سبک و حرف زدن با مامان و شوهرم و فیلم نگاه کردن ساعت ۲۳.۳۰ رفتم که بخوابم من و مامان رو تخت با هم خوابیدیم و شوهرم تو اتاق آرشیدا. من از استرس حتی یه ساعت هم نخوابیدم. و ساعت ۶ صبح روز ۲۱ اردیبهشت آماده شدیم برای رفتن به بیمارستان .اول رفتیم خونه مادر شوهرم تا اونم بیاد. خلاصه ساعت ۷ صبح رسیدیم به بیمارستان. من و شوهرم رفتیم سمت بذیرش بیمارستان و بعد از دادن مدارک گفتن به همراه مادرش بره طبقه اول بیمارستان یهنی زایشگاه.با شوهرم و مادر شوهرم با بغض خداحافظی کردم و به شوهرم گفتم که اگه دیر ازم خبر شد بدون دکترم نیومده و بهش زنگ بزن زود بیاد. من و مام...

خاطره زایمانم به نام اوی که هر چه داریم از اوست شب ۲۰ اردیبهشت ماه بعد از خوردن شام سبک و حرف زدن با مامان و شوهرم و فیلم نگاه کردن ساعت ۲۳.۳۰ رفتم که بخوابم من و مامان رو تخت با هم خوابیدیم و شوهرم تو اتاق آرشیدا. من از استرس حتی یه ساعت هم نخوابیدم. و ساعت ۶ صبح روز ۲۱ اردیبهشت آماده شدیم برای رفتن به بیمارستان .اول رفتیم خونه مادر شوهرم تا اونم بیاد. خلاصه ساعت ۷ صبح رسیدیم به بیمارستان. من و شوهرم رفتیم سمت بذیرش بیمارستان و بعد از دادن مدارک گفتن به همراه مادرش بره طبقه اول بیمارستان یهنی زایشگاه.با شوهرم و مادر شوهرم با بغض خداحافظی کردم و به شوهرم گفتم که اگه دیر ازم خبر شد بدون دکترم نیومده و بهش زنگ بزن زود بیاد. من و مام...

...

Going Turkey with Arshidam dear Arshidam in nourouz we went turkey every thing was ok and so good but all of your pictures are with us and because of that i could not put your pictures because in iran with out scarf is illigal. ...

...

...

...

...

...

...